کد مطلب:331019 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:298

خطابه ای که ایراد نشد
خطابه ای كه ایراد نشد

بسم اللَّه الرحمن الرحیم

اللَّهُمَّ انَّكَ تَعْلَمُ انَّهُ لَمْ یَكُنِ الَّذی كانَ مِنّا مُنافَسَةً فی سُلْطانٍ وَ لَا الِتماسَ شَیْ ءٍ مِنْ فُضولِ الْحُطامِ وَلكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دینِكَ وَ نُظْهِرَ الْاصْلاحَ فی بِلادِكَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلومونَ مِنْ عِبادِكَ وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدودِكَ «2».

خدایا تو خود آگاهی كه آنچه از ناحیه ما صورت گرفت رقابت در كسب قدرت یا خواهش فزون طلبی نبود، بلكه برای این بود كه سنن تو را كه نشانه های راه تواند بازگردانیم و اصلاح آشكار و چشمگیر در شهرهای تو به عمل آوریم كه بندگان مظلوم و محرومت امان یابند و مقررات به زمین مانده تو از نو بپا داشته شوند.

شرایط تقویمی، یعنی مصادف بودن فردا كه پانزدهم شعبان است با میلاد مسعود بزرگ مصلح جهانی و بزرگ منجی بشریت حضرت حجةبن الحسن (عجّل

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 24

اللَّه تعالی فرجه) و هم شرایط اجتماعی معاصر كه در متن نهضتی اصلاحی كه امواج آن سراسر كشور ما را فرا گرفته است قرار گرفته ایم و روح اصلاح خواهی در اكثریت قریب به اتفاق مردم ما پدید آمده است، به من این الهام را بخشید كه بحث خود را به اصلاح و اصلاح طلبی خصوصاً در صد ساله اخیر اختصاص دهم.

واژه اصلاح

اصلاح یعنی سامان بخشیدن، نقطه مقابل افساد است كه به معنی نابسامانی ایجاد كردن است. اصلاح و افساد یكی از زوجهای متضاد قرآن است كه مكرر در قرآن مطرح می شوند. زوجهای متضاد یعنی آن واژه های اعتقادی و اجتماعی كه دو به دو در برابر یكدیگر قرار گرفته اند و به كمك یكدیگر بهتر شناخته می شوند از قبیل توحید و شرك، ایمان و كفر، هدایت و ضلالت، عدل و ظلم، خیر و شر، اطاعت و معصیت، شكر و كفران، اتحاد و اختلاف، غیب و شهادت، علم و جهل، تقوا و فسوق، استكبار و استضعاف و غیره.

برخی از این زوجهای متضاد از آن جهت در كنار یكدیگر مطرح می شوند كه یكی باید نفی و طرد شود و دیگری جامه تحقق بپوشد. اصلاح و افساد از این قبیل است. مورد استعمال اصلاح در قرآن گاهی رابطه میان دو فرد است (اصلاح ذات البین) و گاهی محیط خانوادگی است و گاهی محیط بزرگ اجتماعی است كه اكنون مورد بحث ماست و در آیات زیادی مطرح است «1». از این پس ما هرگاه این واژه را به كار ببریم، منظور اصلاح در سطح اجتماعی و به عبارت دیگر اصلاح اجتماعی است.

قرآن كریم در مجموع تعبیرات خود، پیامبران را مصلحان می خواند، چنانكه از زبان شعیب پیغمبر می گوید:

انْ اریدُ الَّا الْاصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی الّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَكَّلْتُ وَ الَیْهِ انیبُ «2».

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 25

جز اصلاح تا آخرین حد توانایی منظوری ندارم. موفقیتم جز به دست خدا نیست. تنها بر ذات مقدس او توكل می كنم و تنها به سوی او بازخواهم گشت.

و برعكس، ادعای اصلاح منافقین را به شدت تخطئه می كند:

وَ اذا قیلَ لَهُمْ لاتُفْسِدوا فِی الْارْضِ قالوا انَّما نَحْنُ مُصْلِحونَ. الا انَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدونَ وَلكِنْ لایَشْعُرونَ «1».

هرگاه به آنها گفته شود در زمین فساد مكنید، می گویند ما فقط اصلاحگرانیم. آگاه باشید كه همینها مفسدانند و خود هم به دقت درك نمی كنند.

اصلاح طلبی یك روحیه اسلامی است. هر مسلمانی به حكم اینكه مسلمان است خواه ناخواه اصلاح طلب و لااقل طرفدار اصلاح طلبی است زیرا اصلاح طلبی، هم به عنوان یك شأن پیامبری در قرآن مطرح است و هم مصداق امر به معروف و نهی از منكر است كه از اركان تعلیمات اجتماعی اسلام است. البته هر امر به معروف و نهی از منكر لزوماً مصداق اصلاح اجتماعی نیست ولی هر اصلاح اجتماعی مصداق امر به معروف و نهی از منكر هست. پس هر مسلمان آشنا به وظیفه از آن جهت كه خود را موظف به امر به معروف و نهی از منكر می داند، نسبت به اصلاح اجتماعی حساسیت خاص دارد.

ضمناً لازم است به یك نكته توجه دهیم كه در عصر ما نسبت به اصلاحات اجتماعی حساسیت مثبت و مباركی پیدا شده كه قابل تقدیر است، اما این جهت احیاناً به نوعی افراطگرایی كشیده می شود كه هر خدمتی جز اصلاح اجتماعی به هیچ گرفته می شود. هر خدمتی با معیار اصلاح سنجیده می شود و ارزش هر شخصیتی به میزان دخالتش در اصلاحات اجتماعی معتبر شناخته می شود. این طرز تفكر هم به نظر می رسد صحیح نیست، زیرا هرچند اصلاح اجتماعی جامعه خدمت

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 26

است اما هر خدمتی لزوماً اصلاح اجتماعی نیست. اختراع داروی سل یا سرطان خدمت است اما اصلاح نیست. پیش بردن علوم، خدمت است اما اصلاح نیست. هر پزشك كه از بامداد تا شامگاه بیمار می بیند و معالجه می كند، خدمت اجتماعی می كند اما اصلاح اجتماعی نمی كند زیرا اصلاح اجتماعی یعنی دگرگون ساختن جامعه در جهت مطلوب، و كار پزشك اینچنین نیست. از این رو ارزش كار خدمتگزاران بزرگ را به جرم اینكه در اصلاحات اجتماعی نقشی نداشته اند نباید ندیده بگیریم. كار شیخ مرتضی انصاری یا صدرالمتألهین یك خدمت است و خدمت بسیار بزرگ هم هست در صورتی كه كار آنها اصلاح، و خود آنها مصلح به شمار نمی روند. یا مثلًا تفسیر مجمع البیان كه در حدود نه قرن پیش نوشته شده و همواره مورد استفاده صدها و هزارها نفر بوده و هست خدمت است اما اصلاح اجتماعی شمرده نمی شود، كاری بوده كه یك عالم در انزوا انجام داده است. بسا افراد كه از راه تقوای شخصی و الگو بودن عینی خودشان بزرگترین خدمتها را كرده اند، در حالی كه عملًا از دخالتهای اجتماعی بركنار بوده اند. پس صالحان نیز مانند مصلحان ارزشمندند و خدمت كرده اند گو اینكه مصلح شمرده نشوند.

در جمله های بالا كه از نهج البلاغه نقل كردیم، علی علیه السلام نقش خود را از نظر فعالیتهای اجتماعی به عنوان «مصلح» توضیح می دهد. امام حسین علیه السلام هم در مجمعی بزرگ كه ایام حج از كبار صحابه در زمان معاویه تشكیل داد و سخنرانی مفصلی ایراد كرد كه در تحف العقول مسطور است، در ضمن سخنانش همین جمله های پدر را آورد، یعنی نقش خود را در فعالیتهایی كه قصد آنها را داشت به عنوان «مصلح» بیان كرد.

امام حسین در وصیتنامه معروفش خطاب به برادرش محمد بن حنفیّه نیز به كار خود عنوان «اصلاح» و به خود عنوان «مصلح» داد. در آنجا چنین نوشت:

انّی لَمْ اخْرُجْ اشِراً وَ لا بَطِراً وَ لا مُفْسِداً وَ لا ظالِماً، انَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْاصْلاحِ فی امَّةِ جَدّی، اریدُ انْ آمُرَ بِالْمَعْروفِ وَ ا نْهی عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اسیرَ بِسیرَةِ جَدّی وَ ابی «1».

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 27

قیام من قیام فردی جاه طلب یا كامجو یا آشوبگر و یا ستمگر نیست، در جستجوی اصلاح كار امت جدّم بپا خاسته ام، اراده دارم امر به معروف و نهی از منكر كنم و به سیرت جدّ و پدرم رفتار نمایم.

جنبشهای اصلاحی در تاریخ اسلام

گذشته از سیره و روش ائمه معصومین كه سراسرْ تعلیم و ارشاد و جنبشهای اصلاحی است، در تاریخ اسلام حركتها و جنبشهای اصلاحی فراوان می توان یافت كه از هیچ تاریخ دیگر كمتر نیست. ولی نظر به اینكه بررسی كافی درباره این جنبشها به عمل نیامده، انسان ابتدائاً می پندارد تاریخ اسلام از نظر جنبشهای اصلاح طلبانه، تاریخی راكد و صامت است.

لااقل هزار سال است كه این اندیشه در میان مسلمانان (ابتدا در اهل تسنن و بعد در شیعه) راه یافته كه در اول هر قرن، یك «مجدّد» و احیاءكننده دین ظهور خواهد كرد. اهل تسنن حدیثی به این مضمون به روایت ابوهریره نقل می كنند:

انَّ اللَّهَ یَبْعَثُ لِهذِهِ الْامَّةِ عَلی رَأْسِ كُلِّ مِائَةٍ مَنْ یُجَدِّدُ لَها دینَها.

خداوند در سر هر صد سال مردی برای امت برمی انگیزد كه دین او را نوسازی كند و سامان دهد.

هرچند این حدیث از نظر سند، اساسی ندارد و از نظر تاریخی هم تأیید نمی شود و ما در جای دیگر به نقد این حدیث و این تفكر پرداخته ایم «1»، ولی شیوع و رواج و قبول این اندیشه در میان مسلمانان بیانگر این حقیقت است كه مسلمانان لااقل در فاصله یك قرن، انتظار مصلح یا مصلحان داشته اند و عملًا برخی نهضتها را نهضتهای اصلاحی تلقی می كرده اند.

این است كه می گوییم: اصلاح و مصلح و نهضت اصلاحی و تجدد فكر دینی كه اخیراً مصطلح شده است، یك آهنگ آشنا به گوش مسلمانان است.

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 28

بررسی دقیق نهضتهای اصلاحی دوره اسلام و تحلیل علمی آنها بسیار مفید و حیاتی است. امیدوارم افراد شایسته ای چنین توفیقی بیابند و نتیجه بررسی و تحقیقات خود را در اختیار علاقه مندان قرار دهند.

بدیهی است كه جنبشهایی كه داعیه اصلاح داشته اند، یكسان نبوده اند. برخی داعیه اصلاح داشته و واقعاً هم مصلح بوده اند. برخی برعكس، اصلاح را بهانه قرار داده و افساد كرده اند. برخی دیگر در آغاز جنبه اصلاحی داشته و سرانجام از مسیر اصلاحی منحرف شده اند.

قیامهای علویین در دوره اموی و عباسی غالباً قیامهای اصلاحی بوده است.

برعكس، جنبش بابك خرّمدین و چند جنبش دیگر از این قبیل آنقدر آلوده و پلید بود كه برای جهان اسلام نتیجه معكوس داد، یعنی از تنفر مردم و خشم مردم نسبت به دستگاه جور خلفای عباسی- كه این نهضتها علیه آن بپا شده بود- كاست. شاید علت اصلی دوام نسبی حكومت عباسیان قیامهای امثال بابك بود. در حقیقت این قیامها را باید شانس حكومت عباسی به شمار آورد. قیام شعوبیه در آغاز، ماهیت اصلاحی داشت زیرا علیه تبعیض اموی بود و با شعار:

یا ایُّهَا النّاسُ انّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ انْثی وَ جَعَلْناكُمْ شُعوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفوا انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ اتْقیكُمْ «1».

آغاز شد. شعوبیه چون علیه تبعیض قیام كرده بودند «اهل التسویه» خوانده شدند و چون آیه كریمه فوق را شعار خود قرار داده بودند «شعوبیه» نامیده شدند. اما متأسفانه خود شعوبیه در همان مسیر انحرافی افتادند كه علیه آن بپا خاسته بودند یعنی مسیر افكار و احساسات نژادپرستانه و قومیت گرایانه، و به همین دلیل تنفر عناصر مؤمن حقیقتجو و عدالتخواه اسلامی را علیه خود برانگیختند. در حقیقت، انحراف شعوبیه از مسیر اصلاحی اوّلی را نیز باید به حساب شانس عباسیان گذاشت، و شاید خود عباسیان دست داشتند در اینكه ایرانیان را از شاهراه شعارهای عدالتخواهانه اسلامی به بیراهه شعارهای نژادپرستانه ایرانی منحرف سازند. حمایت شدید خلفای عباسی از شعوبیان افراطی كه در تاریخ به وضوح

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری ج 24 29 جنبشهای اصلاحی در تاریخ اسلام ..... ص : 27

مجموعه آثاراستادشهیدمطهری، ج 24، ص: 29

پیداست مؤید این فرضیه است.

جنبشهای اصلاحی اسلامی، برخی فكری، برخی اجتماعی و برخی دیگر، هم فكری بوده و هم اجتماعی. نهضت غزالی یك نهضت فكری محض بود. او فكر می كرد علوم اسلامی و اندیشه های اسلامی آسیب دیده است، در صدد «احیاء علوم دین» برآمد. نهضتهای علویین یا نهضت سربداریان نهضتی اجتماعی علیه حكام زمان بود. نهضت اخوان الصفا، هم فكری بود و هم اجتماعی.

برخی از نهضتها پیشرو بوده مانند همانها كه نام بردیم «1»، و برخی ارتجاعی بوده مانند نهضت اشعری در قرن چهارم و نهضت اخباریگری (در شیعه) در قرن دهم و نهضت وهابیگری در قرن دوازدهم.

همه این نهضتها اعم از فكری و عملی و اعم از پیشرو و ارتجاعی نیازمند به بررسی و تحلیل وسیعی است، خصوصاً با توجه به اینكه اخیراً عده ای فرصت طلب از خلأ موجود سوء استفاده كرده و طبق دستور و به طور دلبخواه نهضتهای دوره اسلامی را تحلیل می كنند و در اختیار توده بی خبر می گذارند.

ما فعلًا به بررسی مختصری از نهضتهای اصلاحی اسلامی صد ساله اخیر می پردازیم كه با ما و زندگی فعلی پیوند نزدیك دارد، و به نتیجه گیری برای عصر و زمان خودمان كه در متن نهضتی اسلامی و اصلاحی هستیم می پردازیم.

از حدود نیمه دوم قرن سیزدهم اسلامی و نوزدهم مسیحی به بعد یك جنبش اصلاحی در جهان اسلام آغاز شده است. این جنبش شامل ایران و مصر و سوریه و لبنان و شمال آفریقا و تركیه و افغانستان و هندوستان می شود. در این كشورها كم و بیش داعیه داران اصلاح پیدا شده و اندیشه های اصلاحی عرضه كرده اند. این جنبشها به دنبال یك ركود چند قرنی صورت گرفت و تا حدی عكس العمل هجوم استعمار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی غرب بود و نوعی بیدارسازی و رنسانس (تجدید حیات) در جهان اسلام به شمار می رود.